امیرعباس جونمامیرعباس جونم، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه سن داره

فندق کوچولوی مامان و بابا

حس شیرین دوران بارداری

1394/6/8 9:47
نویسنده : مامان زینب
82 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز مامان

در بهمن ماه سال 92 مامانی متوجه شدم که یه فرشته کوچولو تو دلمه .اون روز بهترین روز زندگیم بود رفتم شیرینی فروشی یه کیک کوچولو خریدم رفتم خونه وبه بابایی خبر اومدن شما رودادم اولش باورش نشد فکر کرد شوخی می کنم ولی کم کم باورش شد که فرشته کوچولو اومده .روزها وماههای شیرین دوران بارداری با سختی ها وآسونی هاش گذشت همه خانواده منتظر اومدن شما بودیم ولی شما انگار قصد اومدن نداشتی ومن چون میخواستم زایمان طبیعی داشته باشم باید منتظر درد زایمان میشدم.40 هفته هم تموم شد وشما نیومدی تا اینکه قبل از عاشورا وتاسوعا رفتم پیش دکتر گفت هنوز وقتش نیست برو به هیئتت برس منم همین کارو کردم تا فردای روز عاشورا و..........روز زایمان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)